تبلیغات فضای مجازی و مدارس می توانند به کتابخوانی یاری نمایند، قطاری به ناممکن آباد سرچشمه خیال و جادو است
به گزارش مجله کوروش بزرگ، به گزارش خبرنگاران ، کتاب قطاری به ناممکن آباد، اثر پی. جی. بل با ترجمه لیلا حسین رشیدی است که در نشر کتاب چ (زیر مجموعه نشر چشمه) به چاپ رسیده است؛ از این رو گفت وگویی را با مترجم این اثر انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
این کتاب ورود مجذوب کنندهی به دنیای تخیل دارد؛ کمی از آغاز داستان و ورود بچه ها به دنیای تخیل برای مان بگویید.
داستان کتاب درباره دختری است که خیلی عادی در خانه اش زندگی می نماید؛ اما یک روز متوجه صدا های عجیبی در خانه شان می گردد و ریل قطاری را مشاهده می نماید که در وسط آشپزخانه ظاهر شده است. از همان جا دختر وارد دنیای فانتزی و قطار ترول ها می گردد و اتفاقات و ماجراجویی هایی برایش رخ می دهد که در ادامه مخاطب را وارد دنیای تازهی می نماید.
چه چیزی باعث شد به سراغ ترجمه این کتاب بروید؟
همواره به کتاب های فانتزی و کودک و نوجوان علاقه داشتم و در حین همکاری با نشر چشمه این کتاب را خواندم و خیلی خوشم آمد و از همان جا ترجمه این کتاب را آغاز کردم.
این کتاب چه ویژگی ای دارد که باعث جذب مخاطب شده است؟
فکر می کنم این روزها بچه ها به کتاب های فانتزی، تخیلی و جادویی علاقه نشان می دهند. خود من در نوجوانی خیلی این کتاب ها را دوست داشتم؛ از هواداران پروپاقرص هری پاتر بودم و یادم می آید بیشتر بچه های مدرسه مان نیز به این کتاب علاقه داشتند.
در دنیای امروز که بچه ها درگیر فضای مجازی و بازی کامپیوتری هستند فکر می کنید با یک کتاب 400 صفحه ای ارتباط برقرار می نمایند؟
فکر می کنم کسی که کتابخوان باشد و به این ژانر علاقه داشته باشد، برایش فرقی نمی نماید کتاب چند صفحه است و از خواندنش لذت می برد. به علاوه طبق تجربه ای که دارم بچه ها معمولا دوست دارند این مدل کتاب های فانتزی طولانی و پر از اتفاق باشد و اینکه این کتاب آنقدر اتفاقات پشت سر هم دارد و هیجان انگیز است که فکر می کنم کشش کافی دارد.
نوجوان امروز در پی چه کتاب هایی است؟
من فکر می کنم الان ژانر ترسناک و فانتزی بین نوجوان ها هوادار پیدا نموده است و معمولا کسی که کتاب نمی خواند در کل به هیچ کتابی علاقه نشان نمی دهد؛ اما آ ن هایی که اهل کتاب خواندن هستند معمولا آثار فانتزی و پرهیجان را دوست دارند.
در میان این همه رسانه و تفریح، چگونه می توان، بچه ها و نوجوانان را به سمت کتاب و کتابخوانی تشویق کرد؟
رسانه ها، تبلیغات فضای مجازی و مدرسه ها خیلی موثرند. یادم می آید در دوران مدرسه اگر یکی از بچه ها کتابی می خواند، بقیه هم تشویق می شدند؛ چراکه بچه ها خیلی روی هم تاثیر می گذارند؛ اگر بچه های کتابخوان، خواندن کتابی را آغاز نمایند، بقیه هم مشتاق می شوند.
ترجمه تازه شما در عرصه های بین المللی جوایز مختلفی گرفته است؛ علت این همه اقبال به این اثر چیست؟
فکر می کنم فضاسازی و شخصیت پردازی کتاب بسیار خلاقانه است. بعلاوه به نظرم عناصر متنوع فانتزی که در کتاب استفاده شده و ترکیب آن ها با کمی چاشنی طنز می تواند مجذوب کننده باشد. توانایی پرورش شخصیت های فانتزی در داستان نشان دهنده تسلط نویسنده به ژانر فانتزی است که خود بیانگر مطالعه زیاد او در دوران نوجوانی و جوانی است.
یکی از مسائل در حوزه ادبیات این است که کتاب بزرگسال و کودک داریم؛ اما کمتر به ژانر نوجوان توجه می گردد؛ فکر می کنید چاپ این گونه کتاب ها چقدر می تواند به پرکردن این خلأ یاری کند؟
من فکر می کنم برای تشویق به کتابخوانی باید روی ژانر هایی متمرکز شویم که علاقه مند به آن زیاد است و اگر علاقه روی همین ژانر فانتزی است، نباید آن را حذف کنیم؛ چراکه یک سری تفکرات ضدفانتزی در جامعه هست که می گویند چرا اصلا این کتاب ها را باید بخوانیم و پدروماد رها بیشتر تمرکزشان روی کتاب هایی است که مطلبی را آموزش می دهد. من فکر می کنم در کتاب های فانتزی و حتی ترسناک نیز مفاهیم غیرمستقیمی برای یادگیری وجود دارد. به نظرم آموزش غیرمستقیم خیلی بهتر است؛ نوجوان ها از کتاب های آموزشی خوش شان نمی آید و اگر دائما نصیحت بشوند، چه بسا اصلا تاثیر معکوس داشته باشد. اگر به ژانر هایی که نوجوان ها علاقه دارند، توجه بگردد و کتاب، کتاب خوبی باشد، قطعا پیغام خود را می رساند.
نگارش کتاب نوجوان مثل راه رفتن روی لبه تیغ است؛ قطعا ترجمه این کتاب ها نیز سختی خود را دارد. درباره این موضوع صحبت کنید.
همواره عاشق کتاب های کودک و نوجوان بودم؛ چون معمولا ترجمه شان سخت است و خیلی واژه سازی دارند. این موضوع باعث می گردد که در حین ترجمه مدام فکر و کلمات مناسب پیدا کنم تا هم بچه ها دوست داشته باشند و هم مفهوم اصلی رسانده گردد. در این کتاب هم واژه ها و نکاتی که مد نظر نویسنده بود، خیلی پیچیدگی زبانی داشت؛ اما سختی کار زیاد به چشمم نیامد؛ چراکه خود کتاب و غرق شدن در دنیای واژه ها را دوست داشتم.
به داستان بپردازیم؛ ویلمات زمانی که با سوزی در پی گوی خاطره رفته بودند، ازخود گذشتگی کرد و همین باعث شد که سوزی بتواند از دست کرپوسکیولا فرار کند. درباره پیغام این اتفاقات برای مان بگویید.
به نظرم ویلمات شخصیتی است که استانداردهای زندگی اش خیلی بالا و در شغلش خیلی فداکار است و برای رسیدن به هدفش به تنهایی کوشش می نماید. او مسئولیت پذیری بالایی دارد و شخصیتش بسیار ساده و در عین حال تاثیرگذار است. متأسفانه در دنیای امروز انسان های مسئولیت پذیر خیلی کم شده اند و به همین علت ویلمات شخصیت تک و بی نظیری داشت.
سوزی در روبروه با کرپوسکیولا که به او گفت باید خودت طلسم بشوی و داخل گوی برفی بروی؛ چرا با این موضوع کنار آمد؟
سوزی دچار حس عذاب وجدان بود؛ چون چندبار مجبور شده بود دروغ بگوید و به قولش عمل نکند؛ اما در نهایت دیگر تحمل این را نداشت که به خاطر اشتباه او اتفاق ناگوار دیگری برای دوستانش بیفتد. در نتیجه این ازخودگذشتگی را کرد تا از اتفاقی بدتر جلوگیری کند.
شجاعتی که سوزی در روبروه با شرایط مختلف داشت به نظر شما از کجا نشات می گرفت؟
سوزی از همان اول بسیار کنجکاو و ریسک پذیر بود و نمی خواست سوال بی جوابی در ذهنش بماند و به نظرم در همه مراحل با ترس هایش روبرو شد و سعی کرد با یاری دوستانش از پس مسائلی که بر سر راه شان بود، بربیاید.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران