خیال؛ وجه مشترک همه هنر ها، رابط بین عالم لاهوت با عالم ناسوت

به گزارش مجله کوروش بزرگ، خیال در اندیشه غربی منجر به نوعی نگرش نسبت به هنر شد که سرچشمه هنر را به غرایز و عواطف و حالات انسانی هنرمند هنر می داند.

خیال؛ وجه مشترک همه هنر ها، رابط بین عالم لاهوت با عالم ناسوت

گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران-زهرا قربانی رضوان؛ اندام درک و شهود در فکر انسان ها خیال است. خیال توانایی این را دارد که به الهام تبدیل گردد و حقیقتی را بیان کند؛ بعلاوه می تواند به خیال هایی که در فکر ما پرورش می یابد معطوف گردد که ناشی از تصاویری است که ما در طول زندگی مشاهده میکنیم. درفرهنگ نامه دهخدا خیال صورت فکری، پندار، گمان، وهم، ظن، یکی از قوای نفس که صورت محسوسات را در خود دارد، آوردن لفظ مشترک در دو معنی آورده شده است؛ و در نزد شعرا خیال، آب آوردن چشم و تماشا صورت های غیر حقیقی به سبب قرار گرفتن شی در موضع چشم، آنچه در آیینه دیده می گردد و برزخ بین اجسام و ارواح معنی می گردد. خیال در فرهنگ عمید به این گونه معنی شده است که پندار، گمان، وهم، صورتی که در خواب یا بیداری به فکر می آید را خیال می گویند. در فرهنگ فارسی تعیین هم آمده که خیال صورتی از ماده مجرد است و مانند شئی در آیینه می ماند.

این تصاویر در فکر ما ثبت شده اند. عرفا و حکما از تصاویر شیطانی و روحانی نام برده اند. اما در این میان آنچه که وجود دارد تفاوت تماشا، نگاه کردن و شهود است. شهد و شهادت و شاهد بدون همه به معنای مشاهده کردن است، اما می گویند: خال مه رویان سیاه و دانه فلفل سیاه هر دو جان سوز است، اما این کجا و آن کجا. در حکمت زمانی که درباره تماشا و مشاهده کردن می گویند در اصل درباره دانایی و شناسایی صحبت می نمایند؛ یعنی مفهوم یک کلمه را درک کردن. برای مثال کلماتی مانند: دیدی چی گفتم؟ دیدی چی شد؟ این کلمه تماشا بدیل معنا است که ما درک کردیم و متوجه شده ایم.

این شکل از دانایی به معنای شهود است و در این صورت کشف کردن اتفاق می افتد. معنای کلمه نگاه کردن از ادراکات بصری است. تماشا به همراه امری که درک گردد و عقل آن را مورد تحلیل قرار دهد. این یکی از ویژگی های هنر اسلامی است. هنرمند عارف خود را در معرض نفحات الهی قرار می دهد و الهام ها را دریافت می نماید.

خیال در لغت و در معنای لغوی به معنای بازتاب صورت منعکس شده است. انسان حس های پنجگانه دارد و ادراکات را دریافت می نماید. خیال همانند مخزنی است که حس های مشترک در آن ادراک می گردد. لزوما انسان ها چیز هایی که میبینند را خیال نمی نمایند برای مثال بوی عطری که استشمام می کنیم.

وهم معنای جزئیه را درک می نماید که لزوما حس مشترک و حواس پنج گانه نمی توانند آن را درک بنمایند. یعنی وقتی ما چیزی را لمس می کنیم که نرم است ممکن است ما را یاد مهربانی بیندازد. این معنای جزئی کار قوه ای وهم است. حس مشترک در خیال ذخیره می گردد و وهم معانی را درک می نماید و مخزن اش در حافظه است. حافظه ای انسانی محل نگهداری معانی جزئی است که قوه ای وهم توانسته آن را ثبت کند.

قوه ای عاقله از آن به اسم نطق یاد می گردد. انسان حیوان ناطق است یعنی یک موجود زنده است که ناطق است و صحبت می نماید. هر آنچه که قوه از طریق وهم به دست آورده و در قوه ای خیال تصویر شده است و از طریق حس مشترک که قوای تماشا و را برعهده دارد در قوه ای عاقله می تواند تجزیه و تحلیل گردد. این قدرت را دارد تا تمام امور کلی و حقیقی را در خودش مشاهده کند.

عرفا معتقدند حواس پنجگانه این امکان را دارند تا عالم ملک و دنیا را درک نمایند، اما از درک عالم ملکوت عاجز هستند.

حواس باطنی این قدرت را دارد تا به درک و شناسایی ملکوت و عالم غیب بپردازد. خداوند پیامبران را ارسال کرد تا ارتباط بین عالم ملکوت و بندگان برقرار گردد و انسان از ناشناخته ها آگاه گردد. دین پیوندی در میان عالم ملک و ملکوت است و حکما و عرفا سعی در درک آن دارند. در دنیای غرب اصالت سود و لذت وجود دارد و معتقد هستند انسان بعد از مرگ از بین می رود.

تلفیق حواس و ادراک پنجگانه ما با یک مفهومی روبه رو است به نام خیال مرکب که صورت اشیاء متشابه را در خود قرار می دهد. منظور از خیال در نگاه عرفا یک خیالی است که مربوط به الهامات روحانی است نه خیالاتی که در فکر ما وجود دارد که آن خیال، خیال مضنون است. خیال می تواند تصویر هایی باشد که انسان در طول زندگی می بیند مانند حیوانات، درختان و.. حال زمانی که بگوییم درخت پرنده قوه حافظه و خیال ترکیب می شوند و خیالی را ایجاد می نمایند. وقتی با استفاده از توصیفاتی فضایی را خلق کنیم و درخت پرنده را در آن قرار دهیم قوه وهم آغاز به کار می نماید. این عمل نسبت به تجربه افراد متفاوت عمل می نماید و تصاویری خاص پدید می آورد.

خیال اندام است و تخیل آن عملیاتی است که روی تصاویر و خیال انجام می گردد و این فرایند را خیال متصل می گویند. خیالی که به فکر متصل است متصل به قوه وهم است. چیز هایی که تجربه نموده ایم و چیز هایی که دیده ایم همه در فکر ما اتفاق می افتد. آیا می توانیم به درخت پرنده که ساختیم معنا ببخشیم؟ مفهوم مهربانی بدهیم؟ این کار از طریق قوه ای وهم صورت گرفت. حس مشترک تصاویر را ثبت می نماید، تخیل ترکیب می نماید، و از طریق قوه عاقله اندام وهم معنا را درک می نمایند. خیال متصل مانند تصاویری است که ما در فایل ویدئویی ضبط می کنیم. خیال منفصل وابسته به وهم و فکر نیست و تصاویر در فکر وجود ندارد بلکه تصویر ها ازعالم ملکوت دریافت می گردد.

خیال همیشه مورد توجه متفکران قدیم و تازه بوده است و تعاریف گوناگونی برای آن ذکر شده است. در اندیشه و هنر اسلامی خیال و نقش آن در وصول هنرمند به عوالم برتر مورد تاکید قرار گرفته و بسیاری از متفکران اسلامی بدان اشاره داشته اند. مفهوم خیال در اندیشه غربی منجر به نوعی نگرش نسبت به هنر شد که سرچشمه هنر را به غرایز و عواطف و حالات انسانی هنرمند هنر می داند. ریشه های چنین دیدگاهی را از یک سو در نظریه های روان شناسی ناخودآگاه و از سوی دیگر در نظریه های بیان گرا می توان یافت. عالم خیال، رابط بین عالم لاهوت با عالم ناسوت است. خیال وجه مشترک همه هنر ها است. اگر خیال را از هنر بردارند هنر به صنعت یا علم تبدیل می گردد.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 9 مهر 1400 بروزرسانی: 9 مهر 1400 گردآورنده: bigkurosh.ir شناسه مطلب: 1862

به "خیال؛ وجه مشترک همه هنر ها، رابط بین عالم لاهوت با عالم ناسوت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خیال؛ وجه مشترک همه هنر ها، رابط بین عالم لاهوت با عالم ناسوت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید